فانوس ادب
وبلاگ ادبي سینا صارمی
این شـرطِ مسلمـان نبـوَد جـانِ بـرادر
امـروز سپـــردی بـه مــن از روی محبّـت یـک شـاخـه گـلِ نستــرن و یــاسِ معطّـر
فــردا لب آن مــزرعـه ی پــاک خـداونـد صد ضربه زدی هر یکی از پیش فزونتـر
یـک روز زلالیـن و لطیفـی چـو دل مــوج
انصــاف نبــاشـد کــه چنیــن بـاز بمــانی یـک خط تــو مسلمان و دَمی در خط کـافر افــراطی و تفـریط ز حــد گشته فـزون تر
در دیـــن خـــدا هیــچ نبــاشــدره تبعیـض
آنــان کــــه نشــاندند نهـــالی به عــدالـت
********** مسکین باخرزی ********* اسفند ماه 1391 پنج شنبه 2 اسفند 1391برچسب:, :: 11:59 بعد از ظهر :: نويسنده : سینا صارمی
بـاز با بـاز گفتنـد کـه لبت با لب من سـاز نبود گفتـم کـه دلـم عـاشــق پـرواز نبود در مدرسـه ی عشق تـو فهمیدم که عشـق دو کلاغ همچـو دو تا بـاز نبود سینا صارمی چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:, :: 10:21 بعد از ظهر :: نويسنده : سینا صارمی
چنــار عـاشــق در بـاغچـه مان چنـار عـاشـق شده است دیری است که با کلاغ ناطـق شده است از گفـت و شنـــود آن دو دانستـم کــه نـزدیک تـر از مـا بــه خـالـق شده است سینا صارمی سه شنبه 1 اسفند 1391برچسب:, :: 3:37 بعد از ظهر :: نويسنده : سینا صارمی امیــد شفــا هر دَم به لبم ذکر خـدا هست هنوز در کنج دلم عشـق رضـا هست هنوز تـوفیـق به الطــاف خـدا دارم و بس در بــارگــهِ عشــق شفـا هست هنوز التماس دعا مسکین باخرزی
دو شنبه 30 بهمن 1391برچسب:, :: 3:22 بعد از ظهر :: نويسنده : سینا صارمی
لب مستــانه خـون شد دل مـن از این لبِ مستانه بنشیـن بـه بَـرَم بخـور دو صد پیمانه آن کس که دلم شکست بگذشت زمن افســوس از ایـن دل و من و افسانه مسکیــــــن صـــــارمــــــیشنبه 28 بهمن 1391برچسب:, :: 3:59 بعد از ظهر :: نويسنده : سینا صارمی رنج و محنت
مـرا در رنـج و محنت آفریدند تـــو را در اوج عـزّت آفریدند
یقیـن دانم که بعد مُردنم هم مـرا در حرص و منّت آفریدند سینا صارمی
شنبه 28 بهمن 1391برچسب:, :: 3:53 بعد از ظهر :: نويسنده : سینا صارمی
ندارم قرص هفت درد
لبـم ســرد و رُخــم زرد و جگـر درد
دلــــم درد و تـمــــام دورِ سـر درد
در ایـــن آشفتـــه بـــازار گــرانــی ندارم قـرص هفـت درد و کمـــر درد سینا صارمی
شنبه 28 بهمن 1391برچسب:, :: 1:0 قبل از ظهر :: نويسنده : سینا صارمی دلبَــرَک امشب دل مـن دلبَرَکی مـی خـواهد یـک دلبَــرکِ بــا نَمکـی مـی خـواهد حقّا که دلم سخت غافل شده است بـــا نــاز و ادا قلـقلکی مـی خـواهد مسکین باخرزی
جمعه 27 بهمن 1391برچسب:, :: 6:50 بعد از ظهر :: نويسنده : سینا صارمی
برای تو مهربان سنگِ صبور از تو باید می نوشتم از تو که پاک و نجیبی مثل قطره های باران روشن و ناب و تمیزی روی برگ برگِ درختان ساده و چه بی ریایی مثل نم نم بهاران روی دامن بیابان جنگل و شهر و خیابان مهربان و با صفایی در دل تمام یاران از تو باید می نوشتم از تو که شهد لبانت طعم احساس مرا می شکند ناز چشمان سیاهت قامتِ کوه و کمر می شکند سرخی صبح امید آفتاب لبِ توست می توان نور و ستاره از دبستان تو چید درس زیبای محبّت از زبان تو گرفت هر کجا هستی باش شاد و سرشارِ سُرور در دل من هستی مهربان سنگِ صبور پاک تر از لانه ی نور *** مسکین باخرزی *** سه شنبه 24 بهمن 1391برچسب:, :: 5:12 بعد از ظهر :: نويسنده : سینا صارمی عـاشق نیَم که چـاک زنم پیـراهـنِ غـزل دیگــــر دم از پـلیـــدی دنـیـا نمـی زنـم آهنـگ غــم بــه سـاحــلِ دریـا نمـی زنـم در محفلـی کـه نشستنـد عـاشقـان شعـر حــرفِ زیـاد و صحبـت بـی جـا نمـی زنـم با آنکـه روسیـاهـم و درمــانده و غـریب دست طلـب بـه ســاحتِ مـولا نمـی زنـم عـاشق نیَم که چـاک زنم پیـراهـنِ غـزل در سایـه ی شعـر شمـا من پـا نمـی زنـم دلخـــوش بــه روزگـــارم و آزاد از ریــا هــرگــز حـدیـثِ عــالـــم بـالا نمـی زنـم در موسمـی کـه همـه بیـداد دیــده انـد بـر جـاده ی مــراد کسی فتـوا نمـی زنـم ازدست ایـن زمـانه دلم شـد غـرق خون راهـی دگــر بــه جـانـبِ دعـوا نمـی زنـم چون لذت رهایی مسکین بدست توست دیگــر دم از زرنـگــی ی لیـلا نمـی زنـم
********** مسکین باخرزی **********
سه شنبه 10 بهمن 1391برچسب:, :: 11:33 بعد از ظهر :: نويسنده : سینا صارمی مسکیـــــــــــــــــــــن باخــــــرزی سینـــــا صـــــــــــــــارمی شماره تلفن : تهران - 41 - 41 - مشهد 912 - 41 - 41 - 0915 منتظر تماستون هستم 0915-41-41-912 جمعه 22 دی 1391برچسب:, :: 4:19 بعد از ظهر :: نويسنده : سینا صارمی پنج شنبه 21 دی 1391برچسب:, :: 11:5 بعد از ظهر :: نويسنده : سینا صارمی پنج شنبه 21 دی 1391برچسب:, :: 10:57 بعد از ظهر :: نويسنده : سینا صارمی پنج شنبه 21 دی 1391برچسب:, :: 10:37 بعد از ظهر :: نويسنده : سینا صارمی
پـرواز عشـق (غـزل) پشتِ این پنجره ها عشق، کبوتر شد و رفت آنقـدر بـال گشـود تـا که دلم تر شد و رفت به هـوای تـو سـرودم غـزل و شعـر و سـرود غـزل و شعـر و تـرانه همـه ابتـر شد و رفت چنـد ســالـی اسـت دلـم میــلِ تــو دارد امـا دل زخمـی شـده ام بهـر تـو پَرپَر شد و رفت وقتـی از دشـت و دمــن بـویِ گـلِ یـار رسید ابـر گریـان شد و با اشک شنـاور شد و رفت هـر کجـا می نگـرم قبلـه ی حاجـات آنجــاست لبِ عطشـان تـو بـا عشـق، بـرابـر شد و رفت وقتـی از خیمـه بـرون آمـدی چـون مــاهِ منیر اختر و شمس و ستاره همه منبر شد و رفت عاشقـان در همـه جــا ذکـر تـو بـر لـب دارند عشــقِ جـانبـازی تــو یــارِ بــرادر شد و رفت بهـرِ دیـدار تـو آمـد دلِ مسکیــن شب و روز پشتِ این پنجره ها عشق، کبوتر شد و رفت *************** مسکین باخرزی ***************
یک شنبه 9 دی 1391برچسب:, :: 11:39 بعد از ظهر :: نويسنده : سینا صارمی آهنـگ جنـــون (غزل) دلــم آهنــگِ دریــــای جنــــون دارد،نمی دانی همیشـه بــارشِ بـــاران خـــون دارد،نمی دانی بســانِ کـــوره مـی ســوزد از دردِ جــدایـی ها سـرشتـم دائمـاً بختـــی نـگــون دارد،نمی دانی درونِ سینه ام آهـی فـروکش نیست می دانی بـه چشـمِ مـن تنهــایـی شگــون دارد،نمی دانی عقــابِ آسمــان مـن بـه دنبــال شکــارِ تـوست نگـــار مــن بسـی فــن و فنــون دارد،نمی دانی میـان چشـم و گیسـویت ابــروی کمــانی هست دلی سنگین تر از تیر و ستــون دارد،نمی دانی الـفبــــــای محبّــت را یـقیــــــن دارم می دانی دو چشم سبز جادویت، فسـون دارد،نمی دانی ببــار ای ابــر بـــارانــی میــان دشــتِ تنهـــایی زِ بـــاران هـم چتــرِ تــو مصــون دارد،نمی دانی دلِ مجنــون مــی جـــویـد پیــاپی نـــام لیــلی را دل مسـکیـــن هــــم دردِ درون دارد،نمی دانی *************** مسکین باخرزی *************** 1391/10/7 سینـــــــــــا صـــــــــارمـــــی 0915-41-41-912
پنج شنبه 7 دی 1391برچسب:, :: 9:46 قبل از ظهر :: نويسنده : سینا صارمی عشق یعنی جانفشانی بهر دوست
جـان فشـانـی (غزل)
مهتــاب مـن بر بـامِ من، تـو جـان فشانی می کنی بر دیده و دیدارِ من، تو مهربانی می کنی
جمعه 1 دی 1391برچسب:, :: 9:27 بعد از ظهر :: نويسنده : سینا صارمی
دوستت دارم بیا دنیارو تقسیم کنیم،ستاره ها مال تو آسمون مال من،ماه مال تو خورشید مال من اصلا" همشون مال تو ولی تو مال من دوستت دارم ![]()
جمعه 1 دی 1391برچسب:, :: 9:11 بعد از ظهر :: نويسنده : سینا صارمی هوالعزیز غزل عاشقانه و زیبا اصلا به حرفهاي تو عادت كنم چرا حسن عباسی انابد نازنین دوست دیار کاشمر
جمعه 1 دی 1391برچسب:, :: 12:33 قبل از ظهر :: نويسنده : سینا صارمی یادواره شهدا
شهید (غزل)
از طلــوع آیــه ی خـورشیــد تــابــانــی شهید در نگــاهِ مـن همیشـه همچــو بـارانــی شهید از دیـار سربـداران،کـوچـه ی عشـق و نشـان عطــر افشـان و پُـر از عطــر بهـــارانــی شهید خاطر و یادت همیشه زنـده است در جــان ما هــم نشیــن وادی بــاغ و گـلستــانــی شهید هشـت شمع جانفزا در محفل ما روشن است محفـــل آرای وجــــود یـــادِ یـــارانــی شهید درس ایثــار و شهــامـت از علـــی آمــوختــی در مصــاف دشمنــان شمشیـر بـرّانــی شهید یا حسیـن گفتـی و نوشیـدی شرابِ عشـق را از تبـــارِ ســـرورِ شــــاه شـهیـــدانــی شهید از بـرای مـام میهــن جـانِ شیــریــن داده ای در طــــریقـت پیــروِ پیــر جمــــارانــی شهید تربـت پــاکِ شهیــدان تــوتیای چشـم ماست از بــرای جــانِ مــــا، دارو و درمــانــی شهید لاله های سرخ،عاشق گشته از خون تواست در مسیــر زنــدگــی مـاه ِدرخشـانــی شهید می روم من روزگاری،جـاودان مانی تو،چون خـون بـهــای پُــربـهــای مهـدِ ایرانــی شهید ************* مسکین باخرزی **************
شنبه 25 آذر 1391برچسب:, :: 4:41 بعد از ظهر :: نويسنده : سینا صارمی
اگر هُــــــرم نفسهـــایت به داغــــســــــتان لبهــــــــایم گل تبـــــخـــال بنشـاند؛ من این تبخــــــال شــیــــرین را که تنهــــا یادگار توست بــه دنیـــــــــایی نمــــی بخشم سه شنبه 21 آذر 1391برچسب:, :: 1:10 قبل از ظهر :: نويسنده : سینا صارمی کسی را میخواهم، نمییابمش
دو شنبه 20 آذر 1391برچسب:, :: 11:9 بعد از ظهر :: نويسنده : سینا صارمی وقتی از چشم تو افتادم دل مستم شکست دو شنبه 20 آذر 1391برچسب:, :: 10:54 بعد از ظهر :: نويسنده : سینا صارمی دو گوشه چشم را به سمت بیرون بکشید زیباترین کلمه ظاهر می شود. برای سلامتی اش صلوات دو شنبه 20 آذر 1391برچسب:, :: 10:47 بعد از ظهر :: نويسنده : سینا صارمی غزل صارمی رمیان ماندن و نماندن
دو شنبه 20 آذر 1391برچسب:, :: 10:32 بعد از ظهر :: نويسنده : سینا صارمی تقدیم به شما نازنین دوستان
دل تنگی (غزل) وقتی عبــور فـاصلـه پُـر رنـگ می شود هر لحظـه دل بـرای دلـت تنـگ می شود آواز قمــریـان غــزل خــوان ایـن بهــــار بی نام تو چه زشت و بد آهنگ می شود ساعت شمـار فاصله ها بی نهـایت است وقتـی کـه پـای ثـانیـه هـا لنـگ می شود آزرده خــاطــرم زِ بغض گلـو گیـر عشــق از بس که بین عقل و دلم جنگ می شود چشــمِ دلـم سپیـــد بــه انــدام انتظـــار گوش دلم به حسرتِ یـک زنـگ می شود بعدِ تو دفتــرم از هــر غـزل تهــی است اشکم همیشگـی و دلم ، سنگ می شود مسکین اگر گـرفته دو زانـویِ غـم بغـل گـاهـی دلش برای خودش تنگ می شود سینـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــار صــــــــــــــــــــــــــارمی
یک شنبه 19 آذر 1391برچسب:, :: 5:51 قبل از ظهر :: نويسنده : سینا صارمی
دلتنگت شده ام به همین سادگی...... گفتی از دلتنگی هایم دیگر سخن نگویم من امشب دلتنگی هایم را به دست باد سپردم تا این باد با دلتنگی هایم چه کند؟؟ آیا دلتنگی های مرا به دریا خواهد برد؟ وفریادش را با فریاد موج های بی تاب یکی خواهد کرد؟ یا در این شب بارانی... بر سنگ فرش کوچه های خلوت جاریش می کند..... یا شاید در شبی مهتابی آن ها را به نگاه به یک غریبه که به ماه خیره شده بسپارد..!!! یا شاید در نگاهی سرد در گوش دو پیکر خسته در خواب زمزمه اش کند؟ آیا کسی دلتنگی های مرا خواهد شنید؟؟ دلتنگی هایم را به باد سپردم....... شاید این باد دلتنگی مرا در گوش تو ای ناب ترازغزل هایم زمزمه کند! بگذار برایت بگویم که امشب سخت دلتنگت هستم.......!!!! سینـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا صـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــارمـیجمعه 17 آذر 1391برچسب:, :: 4:19 بعد از ظهر :: نويسنده : سینا صارمی آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پیوندهای روزانه پيوندها نويسندگان |
|
![]() |