فانوس ادب
وبلاگ ادبي سینا صارمی
مرا با اشک دل می بافت نگاه دختر معصوم به تار و پود من می بست هزاران شانه ی خوش رنگ به روز و شب گره می زد دلش را با دلم پیوند نگاهش کنج ایوان بود ولی از بخت بعد امروز زدم فریاد مرا بیهوده می بافی نگاهت را بگیر از من منم آن قاف سر درگُم که افتاده از آن قالی به زیر پای این مردم ........... سینا صارمی ............ نظرات شما عزیزان: پنج شنبه 14 شهريور 1392برچسب:, :: 11:16 قبل از ظهر :: نويسنده : سینا صارمی
آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پیوندهای روزانه پيوندها نويسندگان |
|
![]() |