فانوس ادب
وبلاگ ادبي سینا صارمی
در چشـمِ تـو من تـرانه بـاران دارم بـا رفتـن تـو دو چشـمِ گریـان دارم بغضـم بشکسـت و پنجـره بــاز نشد انگشـت بـه لب، جفـا زِیــاران دارم آن روز که جـام عشـقِ تـو نوشیـدم خـوشحـال کـه من نگـارِ جانان دارم از تلخـیِ شـب و نــور مــاه فهمیدم مــن دربــدری زیــاد و تـاوان دارم اشکم بچکید و کس صدایم نشنید سیلاب شد و اشک به دامـان دارم ای دوست بیـا که مـدتـی از گـلِ تو در سینه ی تنگ، تازه مهمـان دارم آن لعــلِ لبت دوبیتــی جــانـم شـد وز نـام تـو مـن غـزل فـراوان دارم با آمدنت دو چشـمِ مـن روشن شد
من شاعرم و دلی غـزل خوان دارم مسکین همه جا نام تو را مـی جوید از لطف شما،من سر و سامـان دارم سینا صارمی (مسکین باخرزی) نظرات شما عزیزان: یک شنبه 21 آبان 1391برچسب:, :: 8:12 قبل از ظهر :: نويسنده : سینا صارمی
آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پیوندهای روزانه پيوندها نويسندگان |
|
![]() |