فانوس ادب
وبلاگ ادبي سینا صارمی
دوباره تنها شده ام ، دوباره دلم هوای تو را کرده
خودکارم را از ابر پر می کنم و برایت از باران می نویسم به یاد شبی می افتم که تو را میان شمع ها دید. دوباره می خواهم به سوی خاطراتم بیایم . تو را کجا می توان دید؟ در آواز شب آویز های عاشق ؟ در چشمان یک عاشق مضطرب ؟ در سلام کودکی که تازه واژه را آموخته ؟ دلم می خواهد وقتی باغها بیدارند ، برای تو نامه بنویسم . و تو نامه هایم را بخوانی و جواب آنها را به نشانی همه ی غریبان جهان بفرستی ای کاش می توانستم خودم را برای تو معنا کنم و از گوشه های افق برایت آواز بخوانم. کاش می توانستم همیشه از تو بنویسم می ترسم روزی نتوانم بنویسم و دفترهایم خالی بمانند و حرفهای ناگفته ام هرگز به دنیا نیاید می ترسم نتوانم بنویسم و کسی ادامه ی سرود قلبم را نشنود. می ترسم نتوانم بنویسم وآخرین نامه ام در سکوتی محض بمیرد وتازه ترین شعرم به تو هدیه نشود ناز چشمان خمار تو خریدن دارد
سینـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا صــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــارمی نظرات شما عزیزان: سه شنبه 14 آذر 1391برچسب:, :: 7:32 بعد از ظهر :: نويسنده : سینا صارمی
آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پیوندهای روزانه پيوندها نويسندگان |
|
![]() |