فانوس ادب
وبلاگ ادبي سینا صارمی
من مستِ توام جـانا یک بوسـه نثـارم کن پاییــز شــدم بـرگـرد با بوسـه بهـارم کن مجنـون و گـریـزانـم در تیـر رسِ چشمت بـا نــازِ نگــــاه خــود بـرخیــز شکـارم کن در ساحـل سیمایت، لب تشنـه ی آغوشم ای توسنِ خوشنـامی بشتـاب سـوارم کن ابرو کمـان بـودی همچـون گـلِ صحـرایی خشک شد ضمیر دل با شوق شیـارم کن از تیـره ی عشّاقم دسـت از تـو نمیدارم رحمـی بـه بهــار خـود لطفــی به تبارم کن حیـران همـه جا گشتـم گـردِ جهان یکسر جز نـام تـو نشنیـدم مهمـان به نهارم کن ما را نـه قـراری شد نه صبـر که بنشینم برخیــز و مـدارای این صبـر و قرارم کن در نزد تو شد مسکین بی خانمان امشب من مستِ توام جـانا یک بوسـه نثـارم کن
نظرات شما عزیزان: 19 آبان 1391برچسب:, :: 9:58 قبل از ظهر :: نويسنده : سینا صارمی
آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پیوندهای روزانه پيوندها نويسندگان |
|
![]() |