هوالعزیز
غزل عاشقانه و زیبا
اصلا به حرفهاي تو عادت كنم چرا
احساس شور وشوق و رضايت كنم چرا
گفتي كه كعبه اي كنم از چشم مست تو
اين كعبه را به شوق ،عبادت كنم چرا
قولت نمي دهم كه دلم عاشقت شود
شايد چنين نگشت ضمانت كنم چرا
چشمان تو اگر حجر السودم شود
عزم سفر به قصد زيارت كنم چرا
وقتي نگاه گرم شما كوثرم شود
ديگر به ظرف آب قناعت كنم چرا
من دامن وصال تو از كف نمي دهم
عقلم به سر كه هست حماقت كنم چرا
توهين به روي ماه و قشنگت نمي كنم
اصلا به عشق خويش جسارت كنم چرا
حالا هلاك عشق تو اي نازنين منم
اين قسمت من است شكايت كنم چرا
شايد نظر به رفتن از كوي من كني
ترسم چنين كني به تو عادت كنم چرا
وقتي مراد من زرفاقت فقط تويي
با مدعی و غیره رفاقت کنم چرا
حسن عباسی انابد
نازنین دوست دیار کاشمر
.gif)
نظرات شما عزیزان: