فانوس ادب
وبلاگ ادبي سینا صارمی
پـرواز عشـق (غـزل) پشتِ این پنجره ها عشق، کبوتر شد و رفت آنقـدر بـال گشـود تـا که دلم تر شد و رفت به هـوای تـو سـرودم غـزل و شعـر و سـرود غـزل و شعـر و تـرانه همـه ابتـر شد و رفت چنـد ســالـی اسـت دلـم میــلِ تــو دارد امـا دل زخمـی شـده ام بهـر تـو پَرپَر شد و رفت وقتـی از دشـت و دمــن بـویِ گـلِ یـار رسید ابـر گریـان شد و با اشک شنـاور شد و رفت هـر کجـا می نگـرم قبلـه ی حاجـات آنجــاست لبِ عطشـان تـو بـا عشـق، بـرابـر شد و رفت وقتـی از خیمـه بـرون آمـدی چـون مــاهِ منیر اختر و شمس و ستاره همه منبر شد و رفت عاشقـان در همـه جــا ذکـر تـو بـر لـب دارند عشــقِ جـانبـازی تــو یــارِ بــرادر شد و رفت بهـرِ دیـدار تـو آمـد دلِ مسکیــن شب و روز پشتِ این پنجره ها عشق، کبوتر شد و رفت *************** مسکین باخرزی ***************
نظرات شما عزیزان: یک شنبه 9 دی 1391برچسب:, :: 11:39 بعد از ظهر :: نويسنده : سینا صارمی
آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پیوندهای روزانه پيوندها نويسندگان |
|
![]() |